English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (373 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floating U غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
teragram U واژه چهار حرفی
wordage U کلمات واژه بندی
VIPs U مخفف کلمات
VIP U مخفف کلمات
shan't U مخفف کلمات not shall
thesauruses U فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
thesaurus U فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
she'd U مخفف کلمات had sheوwould she
awol U مخفف کلمات leave absentwithout
SOS U مخفف کلمات ship our save
exponent U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
exponents U کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
status U کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
trigraph U سه حرفی که مجموعانمایشگر یک صوت باشد
homonym U کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
homograph U کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
escape character U حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
id U کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
acronym کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
hypermedia U متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
acronyms U کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
snd U مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایل که حاوی داده صوتی دیجیتال باشد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
speeches U بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech U بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
semantics U 1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
slice U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
mikes U مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
mike U مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
spelling checker U لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spellchecker U لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
kikalak design U طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
dictionary U 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries U 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
lexical U کلمهای
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
etymologize U وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
descriptions U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
identifier U کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
barytone U کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
phoneme U که ممکن است کلمهای را ایجاد کند
description U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
dyad U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
doublets U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
doublet U کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
jaw breaker U سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
overflows U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflowed U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
operators U حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
overflow U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
operator U حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
aspirating U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirate U حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
input/output U کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
acronym U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronyms U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
heteronym U کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
lettered U حرفی
uniliteral U یک حرفی
incommunicatively U با کم حرفی
incommunicativeness U کم حرفی
garrulity U پر حرفی
lexical U حرفی
reviling U بد حرفی
taciturnity U کم حرفی
pauciloquy U کم حرفی
long tongue U پر حرفی
monomial U تک حرفی
triliteral U سه حرفی
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
who said so? U که چنین حرفی زد
letter quality U کیفیت حرفی
literal U حرفی لفظی
four-letter word U واژهیچهار حرفی
triliteralism U حالت سه حرفی
what have you to say? U چه حرفی دارید
pass a remark U حرفی زدن
four-letter words U واژهیچهار حرفی
palaver U پر حرفی کردن
triliteral U کلمه سه حرفی
routing identifier U نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
To tald someones head off. U سر کسی را بردن ( با پ؟ حرفی )
trigram U هجای بی معنی سه حرفی
To take offence at something . To take something to heart . U حرفی را بدل گرلتن
slip of the tongue <idiom> U حرفی رانسنجیده زدن
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
macro U کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
Suit the action to the word. U حرفی را فورا" عملی کردن
That is fine by me if you agree. U اگر موافقی من هم حرفی ندارم
to insert a letter in a word U حرفی را در میان واژهای جادادن
epenthesis U الحاق حرفی درمیان کلمه
speak a word U چیزی بگویید حرفی بزنید
spirant U حرفی که بااصطکاک نفس اداگردد
to gain any ones ear U کسیرا اماده شنیدن حرفی
labialize U حرفی را بصورت شفوی اداکردن
null U رشتهای که هیچ حرفی ندارد
processor U کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
emptiest U هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
to make a remark U حرفی زدن افهار نظری کردن
emptied U هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
emptier U هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
empties U هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
empty U هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
null U حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
But no one was ever talking about that! U اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
erase character U حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
ascii U حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
slide U تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slides U تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
d. letter U حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
new U حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
newer U حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
newest U حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
new- U حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
fills U پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
numeric U حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
fill U پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
ended U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
LIST chunk U که چهار حرفی LIST که حاوی مجموعهای از زیر عضو است
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
termed U واژه
mosul U واژه
worded U واژه
neologisms U نو واژه
neologism U نو واژه
terming U واژه
word U واژه
term U واژه
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
codepages U تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
punctuation for reference U زیر واژه
synonyms U واژه هم معنی
neologism U واژه جدید
worded U واژه سخن
buzz word U رمز واژه
buzz words U رمز واژه
philologist U واژه شناس
dissylable U واژه دوهجائی
lexicon [dictionary] U واژه نامه
score out that word U ان واژه را خط بزنید
synonyms U واژه مترادف
dictionary U واژه نامه
lexicology U واژه شناسی
neologisms U واژه تراشی
paronym U واژه هم ریشه
glossary U واژه نامه
synonym U واژه مترادف
synonym U واژه هم معنی
neologisms U واژه جدید
word U واژه سخن
neologism U واژه تراشی
stimulus word U واژه محرک
intercalation U واژه افزایی
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
word-blindness U واژه کوری
word blindness U واژه کوری
cognate U واژه هم ریشه
loanword U واژه عاریه
neolalia U واژه تراشی
loanword U واژه بیگانه
pejorative U واژه تحقیری
word order U ترتیب واژه ها
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1affixation
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com